ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
حالا صدای هما می لرزید:-اینم از بخت سیاه منه!
گلوله ی داغی که راه نفسش را بند آورده بود،به سختی پایین داد و گفت:-فکر کردم دیگه راحت میشم.
و یک قطره اشک از گوشه ی چشمش لغزید و سر خورد روی شیب گونه اش.
حسام با لحنی نرم اما قاطع پرسید:-فکر نمی کردین اگه موفق می شدین،تازه اول حساب پس دادن تون بود؟
هما به تندی سرش را به طرف حسام چرخاند:-نه!چون اینجا این قدر حساب پس دادم که فکر نمی کنم چیزی هم برای اون دنیا مونده باشه!البته اگه خدا،همون قدر که میگن منصف باشه!
حسام به نجوا گفت:-هیچ کس نمی تونه جای خدا قضاوت کنه.
نفس های هما حالا نصفه و نیمه و سنگین بود:-کسی نمی تونه... خودش را جای من بذاره!
حسام کوتاه نیامد:-از اولم قرار نبوده کسی جای کس دیگه ای باشه.هر کسی قصه ی خودش رو داره و سرنوشت خودش رو... و البته قرار هم نبوده زندگی همیشه همون طوری باشه که مطابق میل ماست.خدا همیشه بنده هاشو امتحان میکنه.
یه روز با نعمت و خوشی،یه روزم با بلا و مصیبت. مهم اینه که ما چطوری از هر دو امتحان بیرون بیاییم.
تمام خشم هما بغضی شد که در گلویش ترکید و در صدایش جاری شد:-اگه جای من بودین... خواب باران:وجیهه سامانی، انتشارات کتابستان
پ.ن:"باید خلیل بود و به یار اعتماد کرد
گاهی بهشت در دل آتش میسر است"
نویسنده در این رمان تلاش کرده با نثر و بیانی ساده و خواندنی، نگاهی واقعبینانه به مسائل اخلاقی اجتماعی جوانان داشته باشد و در پس قصهای عاشقانه، تعریفی واقعی از سرنوشت و قضا و قدر ارائه کند و مرز باریک بین تردید و ایمان را به درستی نشان دهد."خواب باران" رمانی با مضمون دینی-اجتماعی است که آدمی را به فکر فرو می برد،قلمتون مانا بانوی هنرمند♡