ﭘﺎی "ﺩﻝ" ﻛﻪ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ
ﭘﺎی "ﺩﻝ" ﻛﻪ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ

ﭘﺎی "ﺩﻝ" ﻛﻪ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ

نوشته های من...

کتاب پیشنهادی: دار ترمه:زهره فصل بهار

رهام دستش را دور ترمه حلقه کرد و گونه اش را بوسید:-خواب چیه؟من از اولش بیدار بودم.دارم تا می تونم از فرصت استفاده می کنم. 

بعد با حسرت گفت:-معلوم نیس باز کی بتونیم کنار هم باشیم. 

ترمه آه کشید و سرش را تکان داد:-می بینی حسرت چه چیزایی به دلمون مونده رهام؟...حسرت یه زندگی ساده و آروم و بی دغدغه...حسرت با هم بودن نامحدود...بدون نگرانی.بدون دلشوره. 

رهام می خواست ترمه را آرام کند دستش را روی شکم برجسته او گذاشت و با لحنی دلنشین گفت:-این فرشته کوچولو میاد و میشه روشنی خونه مون...دلم روشنه عزیزم.این روزای سخت بالاخره تموم میشه.

ترمه دوباره دراز کشید و زل زد به سقف که گوشه اش تار عنکبوت بسته بود.از دیدن این منظره چندشش شد و به پهلو چرخید.رهام پرسید:-الان بهتری؟ 

حال جسمی اش بهتر بود اما دلش واقعا گرفته بود:-خوبم. -پس چرا صورتت نمی خنده؟ -آینده مون چی میشه رهام؟ من، تو، این بچه؟ 

دارِ ترمه:زهره فصل بهار، نشر شادان


پ.ن:کتاب دار ترمه با پرداخت و تحقیق بر سوژه آتانازی،همینطور عاشقانه ای جذاب نوشته شده که با روند پرکشش مخاطب رو تا پایان قصه همراه خود میکنه.زهره عزیزم اسم کتاب و طراحی جلد بسیار برازنده ی این قصه زیبا و شخصیتهای دوست داشتنیشه

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.